Monday, August 21, 2006

ترجمه آثار كلاسيك / دو مقايسه

دوترجمه از جنگ و صلح

سربازانِ ناپلئون

اعمال ناپلئون و الكساندر كه ظاهرا وقوع و عدم وقوع اين حادثه بستگي به گفته هاي ايشان داشت، به همان اندازه ارادي به نظر مي رسيد كه عمل هر يك از سربازاني كه در نتيجة قرعه كشي يا سربازگيري اجباري به جنگ مي رفت، ارادي و اختياري بوده است. راه ديگري وجود نداشت، زيرا براي آن كه ارادة ناپلئون و الكساندر (يعني همان كساني كه ظاهرا وقوع جنگ به ارادة ايشان بسته بود) اجرا شود، تركيب و تجميع اوضاع و علل بي شماري كه حتي بدون وجود يكي از آن ها اين حادثه نمي توانست به وقوع بپيوندد، لازم و ضروري بود.
جنگ و صلح/ ترجمه كاظم انصاري، 1356، جلد سوم

اعمال ناپلئون و الكساندر كه روي دادن يا ندادن جنگ ظاهرا به تصميم هاي آن ها وابسته بود، همان قدر از آزادي دور بود كه اقدام سربازاني كه به حكم قرعه كشي يا سربازگيري بسيج شده بودند و كار جز اين نمي توانست باشد؛ زيرا اجراي ارادة ناپلئون و الكساندر (يعني كساني كه وقوع جنگ بسته به تصميم آن ها پنداشته مي شد) به برقراري شرايط بي شماري مربوط مي بود كه بي تحقق يكي از آن ها، حدوث واقعه امكان پذير نمي شد.
جنگ و صلح/ لئون تالستوي، ترجمه سروش حبيبي، 1377، جلد سوم



--------------------------------------------------------------------------------


دو ترجمه از فاوست

اي فلسفه و اي حقوق

اي فلسفه، افسوسا! و اي علم حقوق و اي دانش پزشكي و نيز اي الهيات مبهم و تاريك، من با پشتكار و شكيبايي و با دقت فراوان به استقصاي شما توفيق يافته ام، اما اكنون، اكنون من، ناخردمندي زبون، با معرفتي همانند معرفت روزگار گذشته. آري، من خويشتن را فرزانه مي نامم و ده سال است پيروان خود را به دلخواه هر سو مي كشم و هر چند كه از همة مردم، از دانشمندان پليد و از مجتهدان و نويسندگان و رهبانان جهان، به رازهاي طبيعت بيشتر واقف ام، اما آشكارا مي بينم كه هيچ رازي از رازهاي جهان را نمي توانم گشود.
فاوست?/ يوهان ولفانگ گوته، ترجمه اسدالله مبشري، 1360.صفحه 86

افسوس! فلسفه، حقوق، طب، وتو نيز الهيات ملال آور ،شما را من، با شور و شكيبايي، به حد اكمل آموخته ام: و اكنون من ام اين جا، ديوانة بينوا، كه از خرد و فرزانگي همان قدر برخوردارم كه پيشتر بوده ام. درست است كه عنوان دكتر و استاد دارم و ده سال است كه شاگردانم را، اين جا و آن جا به دلخواه خود مي برم. خوب مي بينم كه ما قادر به شناخت هيچ چيز نيستيم
فاوست?/ يوهان ولفانگ فون گوته، ترجمه م.آ.به آذين، 1376، صفحه??

0 Comments:

Post a Comment

<< Home